تو کجایی وقتی اشکمو به خاطر دوست داشتنت درمیارن؟ وقتی میخوان به جای من ازت انتقام بگیرن درحالی که من بخشیدمت و رهات کردم تو کجایی ساعت سه و پونزده دقیقه شب؟ به چی فکر میکنی؟ با کی حرف میزنی؟خوابی؟ بیداری؟ روزات چجوری تموم میشن؟ امتحانات چجوری پاس میشن؟ تو کجایی الان که هم باید به خاطر جدا شدن ازت زجر بکشم هم به خاطر اینکه یه دوست روانی دارم که سر تو اذیتم میکنه؟ تو کجایی که بهت غرشو بزنم تو کجایی که حرفمو گوش کنی بگی چشم هرچی تو بگی تو کجایی که باهات تو تاریکی لای درختای ته خوابگاه حرف بزنم و گریه کنم و از تو و حسم به تو و حس دوستام به تو، به تو پناه بیارم؟ تو کجایی اینوقت شب توکجایی ای یار، ای یگانه ترین یار.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نازل پرده آب | آبشار مصنوعی پرده آب | تولید پرده آب | آبنمای استخری دیواری Film بوسیدن پای اژدها درباره چوب من بی می ناب زیستن نتوانم Robin انواع کيک و دسر و... Jennifer زلال؛ مثل چشمه، مثل اشک